امروز 29/9/92 به قصد سرزدن به باغ و درختهای پرتغالم که از پدر خدابیامرزم به من به ارث رسیده به "لات" رفتم بعد از ظهربود وهوا صاف وکمی سرد .پرتغالها رسیده بودند بنابراین با عاریه گرفتن نردبان از خانه برادرم به هر زحمتی بود دو گونی چیدم و بیشتر از ازآن نتوانستم چون هم آثار بیماری انفلو آنزا در من بود وسرفه داشتم وهم برایم سخت بود بنابر این بقیه را گداشتم برای مرحله بعد .پرتغالها آبدار وشیرین بودند .امیدوارم برف زمستان ازیتشان نکند .تصاویری از آنجا تهیه کردم حیفم آمد نگذارمشون وبلاگ البته اون خونه قدیمی هم که می بینید ویلای منه !که اپدرخدابیامرزم به من رسیده .با هم ببینیم

نظرات شما عزیزان:

روزهای زندگی معلولین

ساعت13:20---13 فروردين 1393

من یه جعبه پرتقال رو میخوام

آسیه

ساعت13:23---17 اسفند 1392

الحمدالله حالتون بهتر بهتر.
عکس تون را دوباره آپلود کنین تا ببینم آقای عاشوری

زينب بهارمست

ساعت17:20---30 آذر 1392

باسلام وخسته نباشيد.ازديدن عكس خانه ي قديمي پدربزرگم بسيار خوش حال شدم چند سالي است كه به شولم نرفته بودم با ديدن عكس خيلي ذوق كردم انگاركه در نزديك اين خانه ي قديمي ايستاده ام. ازشما ممنونم واميدوارم كه هر چه زودترحالتون خوب بشه. راستي دلم براي شما وخانوادتون خيلي تنگ شده دايي جونم

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: